رهنمودهائی برای فارسی نویسی
نگارش صحيح يك گزارش در فهم آسان آن بسيار موثر است. دکتر ابراهیم افشار در نوشته زیر رهنمودهایی برای فارسی نویسی به زبان ساده و روان همراه با مثال های کاربردی ارائه داده اند. پس به دقت بخوانید و به آن عمل کنید. دانش بدست آمده از این نوشته به شما کمک می کند تا متنی روان، سلیس، قابل فهم و درست بنویسید.
توصیههای كلي
همۀ ما در درس هندسه جمله «كوتاهترين فاصله بين دو نقطه» را در تعريف خط راست، خواندهايم. مشابه همين تعريف را در مورد پيام مكتوب ميتوان به کاربرد: «كوتاهترين فاصله بين زبان نويسنده و ذهن خواننده، يك جمله كوتاه و ساده است». پيش از ورود به اين بحث، اجازه بدهيد يك درس مهم را از محمود بهزاد، نويسنده موفق کتابهایِ علميِ همهخوان نقل كنیم. از او پرسیدهاند چطور توانسته مطالب پيچيده علمي را به زبان ساده و درست بيان كند. پاسخ او را بخوانيد:
براي پاسخ به اين سؤال بايد خاطرهای را از دوستي تعريف کنم که بسيار مديون او هستم و بزرگترین درس را براي سادهنویسی به من داد. آقاي عبدالعلي طاعتي، ناشر کتابفروشیاي بود که من بعد از ظهرها پيشش میرفتم. او هم نويسنده و هم شاعر بود. «داروين چه میگوید؟» اولين کتابي بود که نوشتم. وقتي آماده چاپ شد، به او دادم که نگاهي بيندازد. بعد از خواندن پاراگراف اول نگاهي به من انداخت و باز دوباره آن را خواند. بار ديگر به من نگاه کرد و گفت: «چه میخواهی بگويي؟» شفاهي به او گفتم. گفت: «همين را بنويس!». نوشتم. بعد گفت: «همين را لفظ قلم بنويس!». نوشتم. گفت: «حالا آنها را با هم مقايسه کن!» ديدم چه تفاوت وحشتناکي دارد!
من آنجا مطلب ننوشته بودم، اظهار فضل کرده بودم. طاعتي گفت: «هر وقت میخواهی چيزي بنويسي، فکر کن که کسي جلوي تو نشسته است و داري با او حرف ميزني. چون انسان وقتي با ديگري حرف ميزند، خيلي راحت جملهها را میگوید». از آن روز به بعد من سادهنویسی را آموختم و به خیلیها ياد دادم. (دكتر محمود بهزاد، در مصاحبه با روزنامه شرق، دوشنبه 25 تير 1386، ص. 21)
درس ارزشمند در نوشتن براي مراجعهکننده را شما ميتوانيد از آخرين بخش خاطره فوق بگيريد: «هر وقت میخواهی چيزي بنويسي، فکر کن که کسي جلوي تو نشسته است و داري با او حرف مي زني. چون انسان وقتي با ديگري حرف مي زند، خيلي راحت جملهها را میگوید». راهِ عملِ به اصلِ «کوتاهترین فاصله بين زبان نويسنده و ذهن خواننده» همين است: هنگام نوشتن تصور كنيم مشغول صحبت برای کسی هستیم که روبروی ما نشسته است. این یعنی ما باید موقع نوشتن همواره خواننده را مد نظر داشته باشیم و به چیز دیگری نیندیشیم. مثلاً سعی نکنیم با طرز نوشتنمان به دیگران القا کنیم که شخص«باسواد» و «سطح بالا» هستیم و میتوانیم «رسمی» حرف بزنیم.
مردم صاحبان اصلی زبان خود و منبع عظيم سرزندگي و بالندگي آن هستند. مردم با خلق واژهها و ترکیبهای تازه و دادن معناهای تازه به واژهها و ترکیبهای موجود، زبان را برای بیان منظورهای تازه توانمند میکنند. لازم است از اين منبع عظيم در نوشتن پيام برای مخاطباني كه به آن سخن ميگويند، استفاده كنيم.
متأسفانه سبكي از نوشتن در زبان فارسي از دیرباز رواج يافته است كه اصطلاحاً به آن «سبك اداري» و يا «نثر ديواني» یا «منشیانه» ميگويند. ويژگي بارز اين سبك تكلف، دراز نویسی، و به عبارت دقیقتر، دور شدن از زبان گفتاري است. در اين سبك نگارش معمولاً جملهها طولاني و واژهها نامأنوس اند. نمونهاي از اين نثرها را ميتوان در بسياري از متون نثر فارسي در قرنهاي هشتم به بعد ديد:
در زبان فارسی از قرن پنجم ششم به بعد، زبان گفتار و زبان نوشتار مدام از هم دور شد. هر چقدر جلوتر میآییم میبینیم که اين جدايی بيشتر شده است. نه اينکه مردم فارسی را خوب حرف نمیزدند، نه! خوب حرف میزدند و کافی بود همان را که حرف میزدند بنويسند؛ اما وقتی مینوشتند انگار به کلی به يک زبان ديگر مینوشتند. كامران فاني در گفتگو با سيروس علينژاد (در: http://ilisa.blogfa.com/post-159.aspx تاريخ 17/4/1386)
داريوش آشوري از فارسی نویسان برجسته معاصر مینویسد:
نثر فارسی پس از قرن ششم به تدریج دچار پریشانی و آشفتگی ناشی از مغلقنویسی شد. بویژه منشیان دانشفروش دیوانی و درباری دشوارنویسی را ابزاری برای فضلفروشی قرار دادند. اما خوشبختانه آنچه در این قرنها تا امروز به این زبان زندگی دوباره بخشید و آن را زنده و پویا نگه داشت دو چیز بود: نخست زبان گفتاری مردم که همیشه به ریشههای زبان در بستر طبیعی آن وفادارند. دوم شعر بود؛ بهویژه اشعار عاشقانه در قالب غزل. زیرا بنا به ماهیت درونی و صمیمی، غزل نمیتواند مغلق باشد. غزل زبان سلیس و روان میطلبد، تا از دل برآید و بر دل نشیند. به همین دلیل غزلیات ستارگانی همچون حافظ و سعدی در اوج شکوه و زیبایی بسیار به نثر نزدیکند (آشوری، داریوش (1372) بازاندیشی زبان فارسی. تهران: نشر مرکز. (چاپ چهارم، 1386)، ص. 14)
توصیه به نویسندگان رسانهها |
ظاهراً هر جا که سازمانی و رسمیتی هست، زبان کج و معوج میشود تا رسمیت خود را نشان دهد. به شخصی در تهران تلفن میکنید، حضور ندارد. صدایی خشک و رسمی میگوید: «مشترک مورد نظر در دسترس نمیباشد. بعداً شمارهگیری نمایید». شما با کمی درنگ میفهمید که مثلاً میخواهد بگوید: «طرف تلفنی شما حضور ندارد. بعداً تلفن کنید». به این ترتیب «حضور ندارد» لابد به صورت رسمی میشود «در دسترس نمیباشد» و «تلفن کنید» میشود «شمارهگیری نمایید». به چند فعل سادۀ گفتاری و صورت رسمی آنها که در گوگل فارسی آمده است، نگاه میکنیم: تصویب کرد (مورد تصویب قرار داد) ، اهانت کرد (مورد اهانت قرار داد) ، مطالعه کرد (مورد مطالعه قرار داد) ، تأیید کرد (مورد تأیید قرار داد) ، اجرا خواهد شد (به اجرا در خواهد آمد، یا، مورد اجرا قرار خواهد گرفت، یا، به مورد اجرا گذاشته خواهد شد) ، قبول کرد (مورد قبول قرار داد) ، خواهد فرستاد (ارسال خواهد داشت) ، میفرستد (ارسال میدارد) ، زیاد خواهد کرد، خواهد افزود (افزونی خواهد بخشید) ، شدید خواهد کرد (شدّت خواهد بخشید) ، رفت (عزیمت نمود) ، رفتهاند (عزیمت نمودهاند) ، امضاء شد (به امضاء رسید) ، به تفاهم رسیدند (به تفاهم نائل آمدند) ، توافق کردند (توافق حاصل نمودند) ، اقدامات لازم را انجام دهید (اقدامات لازم را مبـذول دارید) ، به … توجـّه بیشـتری کـرده اسـت (به… تـوجّـه بیـشتری مبذول داشته است). این شیوۀ رسمینویسی که در آن عبارتهای ساده و سرراست و مختصرِ گفتاری به عبارتهای پیچیده و غیرطبیعی و دراز تبدیل میشود، در واقع شبیه گذاشتن لقمه در دهان از پشت گردن است که اصطلاحاً به آن «اَکل از قفا» میگویند و بخشی به جا مانده از شیوۀ منشیان دورۀ صفویه و قاجاریه است. انشاء در آن دورهها هم به معنی سخنپردازی، سخنآفرینی، نویسندگی، شاعری و تألیف عبارات بود (لغتنامۀ دهخدا) ، هم به معنی نامهها و نوشتههای اداری و رسمی و نویسندۀ آنها منشی، دبیر و مترسِّل خوانده میشد. ناظمالاطّباء در فرهنگ خود «منشیانه» را اینطور تعریف کرده است: «منسوب به انشاء و بلاغت و هر آنچه به طور انشاء نویسند» و در تعریف «انشاء» گفته است: «نوشتۀ مترسّلانه و فصیح و با سجع و قافیه، هر نوع نوشتهای که مراد از آن نمایاندن قدرت نویسندگی و تعیین ارزش نوشته باشد». بدیهی است که نویسنده یا مترجم رسانههای گروهی «انشانویس» نیست و بهتر است که از کاربرد آنچه از شیوۀ «نثر منشیانۀ» آن دورهها به جا مانده است و من آن را «لفظ بازی شبه ادیبانه» میخوانم، پرهیز کند. (از سایت بیبیسی فارسی) |
اين سبك نگارشِ به اصطلاح «منشیانه» در دستگاههاي اداري ما ادامه يافته است؛ زیرا منشی ها همان کارمندان دستگاه دولت وقت بودند و که خود و سبک نوشتنشان را به دوران ما آورده اند. در اين سبك، دراز نویسی نشانه فضل است. در این سبک به جای «بررسی کرد »، مینویسند «مورد بررسی قرار داد»، به جای «اطلاع یافت/خبریافت/دریافت» مینویسند «اطلاع حاصل نمود» و مانند اینها.
يك ويژگي ديگر اين سبك نگارش «اداري» كه آن را از زبان سادۀ گفتاري دور ميكند، نوشتن جملههاي دراز و چند بخشي است. جملههایی که بین نهاد و گزاره آنها چند یا چندین عبارت و جمله قرار دارد. نمونههاي اين سبك نوشتن را شما امروز در بسیاری جاها ميبينيد: در گفتارهای رادیویی و تلویزیونی، در اعلانهاي عمومي ادارات و دستگاههای دولتي، در نامههاي اداري و نيز در مقالههای دانشگاهي!
چه بسا بسیاری از دانشگاهدیدگان نیز تصور كنند به کار نگرفتن سبك نگارش اداری علامت کمسوادي است. حال آنکه اینگونه نیست. كافي است به نمونههاي برجسته نثر فارسي متعلق به گذشتههاي دور بنگریم؛ از تاريخ بلعمي گرفته تا گلستان سعدي، و سپس در دورانهاي بعد از نثر قائممقام تا دهخدا و ديگر دانشوراني كه امروز مينويسند، و آنها را با زبان گفتاري امروز مقايسه كنیم تا درجه نزديكيشان را دريابیم. حتی شعر اصیل فارسی که قرار است اوج نظم و ظاهراً همراه با پیچیدگی باشد، بسیار به نثر سلیس و روان نزدیک است. مثال بارز آن دیوان حافظ است که قرنهاست بر قلة زبان فارسی نشسته و در زیبایی سخن رقیبی جدی ندارد. همین شعر در کنار معنای عمیق و زیبایی شگفتانگیز، بسیار ساده و حتی نزدیک به نثر است:
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بیشمار آرد
و شعر استاد دیگر سخن، سعدی، دارای ساختار دستوری ساده ای است که هرگاه قرار باشد به نثر نوشته شود، ساده تر نمیشود:
گِلی خوشبوی در حمام روزی
رسید از دست محبوبی به دستم
به او گفتم که مشکی یا عبیری
که از بوی دلاویز تو مستم
اما نثر به اصطلاح رسمی و اداری روزگار ما هر روز از سادگی دورتر میشود. در نتیجه توان ارتباط گیری با آن کاهش مییابد و پیامی که قرار است منتقل کند، چه بسا مخدوش شود. به نمونهاي از تأثير اين سبك اداري بر زبان يك دانشجوي كتابداري در متن مختصر ایمیل به همتايانش توجه كنيد. زير بخشهايي كه تحت تأثير زبان اداري هستند خط كشيدهایم:
لطفاً، از كتابداراني كه دانشجوي كارشناسي ارشد در دانشگاه پيام نور ميباشند خواهشمند است به ايميل من ارتباط برقرار نموده، چند سؤال از ايشان در خصوص كارشناسي ارشد دارم.
اگر این دانشجو میخواست همین دو جمله را به صورت شفاهی به زبان بیاورد، احتمالاً چیزی شبیه این میگفت:
از کتابدارانی که دانشجوی كارشناسي ارشد دانشگاه پيام نور هستن، خواهش میکنم به من ايميل بزنن. ازشون در مورد كارشناسي ارشد چند تا سؤال دارم.
حال اگر همین جملهها را بخواهیم «نگارشی » بنویسیم، میشود:
از كتابدارانی كه دانشجوي كارشناسي ارشد در دانشگاه پيام نور هستند خواهش میکنم به من ايميل بزنند. از ايشان در مورد كارشناسي ارشد چند سؤال دارم.
شاید تفاوتهایی که میان روایت اول و سوم این پیام میبینید چندان به نظر مهم نیاید؛ اما هرگاه نوشته طولانی شود، تعداد این تفاوتها بسیار زیاد میشود. به خاطر داشته باشید خوانندۀ نثر غیرمأنوس و «رسمی» ناچار است آن را به بیان گفتاری تبدیل کند تا معنیاش را بهتر درک کند..
منظور از اين مقدمات آن بود كه به یاد شما بیاوریم برای خوب نوشتن يك آگهي، تهيه يك بروشور و نوشتن نامۀ اداری، تقلید از نثر آگهیها، بروشورها و نامههای رایج اداری را کنار بگذارید و توجه داشته باشید که اگر بخواهید خواننده، پیامتان را به آسانی و بدون ابهام دریابد ، از شیوة نثرهای اداری و گفتارهای صدا و سیما، و اکثر نوشته های مجلات به اصطلاح علمی-پژوهشی تقلید نکنید؛ بلكه لازم است در آنچه احیاناً از آنها آموخته و به آنها عادت و باور کرده اید، بارنگری كنيد تا بتوانيد يك پيام ساده، روشن، بيتكلف و دوستانه براي مراجعهکننده كتابخانۀ خود بنويسيد. پیامی كه هم بتواند منظور شما را برساند و هم تأثير مثبتي بر او بگذارد تا او را به برآورد خواست شما تشویق كند.
برای این منظور، در هر جمله دست کم میخواهیم چیزی را در مورد چیزی بیان کنیم. پیش از نوشتن با خود فکر کنید چه چیز را در مورد چه چیز میخواهید بگویید. مثلاً وقتی میگوییم “در را نبندید” داریم رابطه ای بین در و نبستن برقرار میکنیم. در این جمله “در” و “نبستن” دو مفهوم اند و ضمیر موجود در فعل “نبندید” پیوند و رابطه ایست که بین این دو مفهوم برقرار میکنیم. پس هر جمله در ساده ترین شکل آن به طور ضمنی دارای دو مفهوم و یک رابطه است. حتی در یک جمله یک کلمه ای مانند “بیا” یک مفهوم “تو” و یک مفهوم “آمدن” و یک رابطه میان این دو وجود داردکه” تو” را به انجام عمل “آمدن” دعوت میکند.
توصیه ما این است که پیش از نوشتن فکر کنیم:1 ) دو مفهوم مورد نظر مان چه هستند؟ 2) چه رابطه ای بین آنها میخواهیم برقرار کنیم؟ سپس کمترین واژهها را برای اشاره به این کلمات و نسبت بین شان به کار گیریم.
این همان کاری است که در موقع حرف زدن به صورت خودکار انجام میدهیم. اما وقتی که ماموریت بیان منظورمان را به جای زبان، به انگشتانمان میسپاریم، ناگهان وضع تغییر میکند. زیرا مدلهایی از بیان که تا به حال خوانده ایم به ذهن ما هجوم میآورند و ما را از زبان راحت طبیعی و به قول ظریفی زبان آدمیزاد[3] دور میکند.
اما همه جمله هایی که مینویسیم و بیان میکنیم فقط دارای سه عنصر نیستند. بسیاری وقتها لازم داریم دو مفهومی را که میخواهیم راجع به آنها حرف بزنیم، با افزودن صفت، به مخاطب بیشتر بشناسانیم؛ یا با اضافه کردن قید نحوه انجام عمل را تعیین کنیم. مثلاً میخواهیم به جای آنکه از مردم در کتابخانه بخواهیم “در را ببندید” میخواهیم بگوییم “در شیشه ای را محکم نبندید” اما در همین جا نیز ساختار جمله عوض نشده است بنابراین فهم آن برای مخاطب به همان سادگی جمله اولی است.
گاه نیز میخواهیم در دل یک جمله توضیحی اضافه کنیم. مثلاً میخواهیم بگوییم “در شیشه ای را، در صورتی که باز است، نبندید به عبارت “درصورتی که باز است “زبانشناسان جمله پیرو میگویند. اضافه کردن جمله پیرو نیز فهم آن را دشوار نمیکند و ساختار جمله اصلی را که در اصطلاح جمله پایه میگویند تغییر نمیدهد. اما اگر تعداد جملههای پیرو در نوشتۀ ما بیشتر شود در ذهن نگه داشتن همۀ آنها برای خواننده دشوار میشود و او ناچار است لااقل دوباره مطلب ما را بخواند و جملههای پیرو را تجزیه کند تا منظور ما را درک کند.
نیز، به کار بردن کلماتی که خوانندۀ ما معنی روشنی از آنها در ذهن ندارد، جلوی انتقال پیام را میگیرد. از این رو در موقع نوشتن کم سوادترین مخاطبان خود را در نظر داشته باشید نه پرسوادترینشان را. طبعاً چیزی که کم سوادان قادر به خواندن و درک آن باشند برای پر سوادان نیز قابل فهم است.
استفاده از زبان گفتاري در نوشتن برای مراجعهکننده، رعايت چندين نكته را ضروری میکند: نخست آنكه جملههاي ما ساختار دستوری ساده داشته باشند. ساختار دستوری ساده برای زبان فارسی، یعنی جملهای که دارای یک نهاد و یک گزاره باشد و نهاد قبل از گزاره آمده باشد. اما بدیهی است که این همیشه میسر نیست و لازم است گاه از جملههای مرکب استفاده کنیم. چنانکه در زبان گفتاری نیز چنین میکنیم. سادهترين شكل جملۀ مركب آن است كه يك عبارت یا جملۀ توضیحی در میان يك جملۀ ساده آمده باشد. تا اينجا مشكلي پيش نميآيد. در زبان گفتاري نيز ما از یکی دو جمله یا عبارت توضیحی بسيار استفاده ميكنيم:
مثال 1. «كيف پولي را كه به من هديه داده بودي و من آن را خيلي دوست داشتم، گم كردم».
مثال 2. «اعضای جدید کتابخانه که کارت عضویت دارند و بدهی ندارند، میتوانند کتاب امانت بگیرند».
اما هر گاه تعداد جملههاي معترضه بيشتر شود، بر فهم پیام اثر منفي ميگذارد؛ زیرا از مخاطب انتظار داریم همزمان چند پیام دریافت کند. همه ما احتمالاً قبول داریم که توجه همزمان بر چند چیز، از تمرکز انسان میکاهد. در نتیجه برخی از آن چیزها که برای خواننده کمتر اهمیت دارند، ممکن است از نظرش دور بمانند. این یک مثال از پیامی است که نهاد و گزاره آن، آنقدر زیاد با هم فاصله دارند که دریافت آن را مشکل میکند:
کتابدار، درحالیکه در ازای خدمتی که به مراجعهکننده میکند درآمدی کسب نمیکند و حقوق و مزایایی که دریافت میکند به مقدار و کیفیت خدمت و فایدهای که به مراجعهکننده میرساند، بستگی ندارد، چرا باید زحمت جلب رضایت مراجعهکنندۀ متوقع و گاه ناراضی را به خود بدهد؟
برای نزدیک کردن نهاد به گزاره در جمله فوق میتوان آن را به صورت زیر به چند جمله مستقل تقسیم کرد:
کتابدار چرا باید زحمت جلب رضایت مراجعهکنندۀ متوقع و گاه ناراضی را به خود بدهد. درحالیکه در ازای خدمتی که به مراجعهکننده میکند درآمدی کسب نمیکند و حقوق و مزایایی که دریافت میکند به مقدار و کیفیت خدمت و فایدهای بستگی ندارد که به مراجعهکننده میرساند؟
دومين ملاحظۀ مهم براي نزديك ماندن به زبان گفتاری، استفاده از فعل تک کلمهای و زمان ساده است. اين فاصلهگيري از زبان گفتاري تلاش براي «رسمي» سخن گفتن تلقي ميشود. به این جملهها دقت کنید:
- جهت اخذ مجوز اقدام نمایید؛
- نسبت به فعال نمودن كارت خود اقدام نمایید؛
- از اهميت فوقالعاده برخوردار است؛
- از مهمترین انواع آن میتوان به برگههائی اشاره نمود که دارای ده ستون میباشند.
- از سادگی بیشتری نیز نسبت به مارک برخوردار است
درازنویسی اصطلاحی است برای توصیف طرز نوشتنی که درازتر از حد طبیعی در گفتار مردم و نثر فصیح زبان فارسی باشد. در این عمل معمولاً فعلهای بسیط به فعل مرکب و عبارتهای کوتاه به عبارتهای بلند تبدیل میشود. این کار را نخستین بار پرویز خانلری (1292-1269)، استاد برجسته زبان وادبیات فارسی در کتاب خود به نام دستور زبان فارسی، «درازنویسی» گفته است. چنین ترکیباتی لزوماً غلط نیستند ولی از فصاحت و ارزش نوشته میکاهند و بهتر است از بهکار بردن آنها پرهیز شود.
درازگویيهاي اديبانه علامت بیسوادي نيست. علامت كمسوادي است. راه حل آن است که نوشته خود را بازخوانی کنید و کلمات و عبارتهایی را حذف کنید که حذفشان لطمهای به پیام نمیزند؛ و بکوشید ترتیب «نهاد ¬ گزاره» را به کار بندید. مثالهای بسیار در این مورد میتوان آورد. مثلا بی آنکه از پیامتان چیزی کم شود، به جای جمله های می توانید بنویسید:
- برای گرفتن مجوز اقدام کنید؛ یا سادهتر: مجوز بگیرید؛
- برای فعال کردن كارت خود اقدام کنید؛ یا سادهتر: کارت خود را فعال کنید؛
- فوقالعاده اهميت دارد؛
- از انواع مهم آن میتوان به برگههای ده ستونی اشاره کرد؛ یا ساده تر: از انواع مهم آن برگه ده ستونى است
- از مارک سادهتر است.
از ديگر نشانههای دور شدن از زبان گفتاري به كار بردن فعلهایي است كه در زبان گفتاري به كار نميروند، ولي معادلهاي رايج دارند. در رأس اين فعل فعل «نمودن» است كه در نوشتههای اداری و آثار نویسندگان تازهکار و میانمایه به جای فعل «كردن» يا «انجام دادن» به افراط به كار ميرود. «نمودن» در ادب فارسی به معنی «نشان دادن» است. دهها مثال از نثر و شعر فارسی میتوان آورد که این فعل در آنها در معنی نشان یا نمایش دادن بهکار رفته است. از آن جمله است: «ما چنینیم که نمودیم، دگر ایشان دانند» و «دیدار مینمایی و پرهیز میکنی» (هر دو از حافظ).
نمونۀ دیگر به کار بردن «ميباشد، نمیباشد، میباشند، و نمیباشند» است كه در پیام ها و نوشتههای اداری و نوشتههای دانشگاهی ما به قلم تازه قلمان و کهنه قلمان میانمایه به فراوانی به جاي «است، هست، نیست، هستند، و نیستند» به كار ميرود؛ احتمالاً با اين تصور كه نثرشان به این ترتیب رسميتر و خوشان باوقارتر ميشوند.
ما در مکالمههای خود این فعل ها را به کار نمیبریم (اگر به کار ببریم، چه بسا با تعجب یا حتی تمسخر شنونده روبه روشویم). اصل اقتصادِ زبان نیز ایجاب میکند واژۀ سهبخشی «میباشد» را به جای واژه یکبخشی «است» و «هست» به کار نمی بریم. علاوه بر به کار نرفتن در زبان گفتاری، سخنوران کلاسیک و معاصر نیز از این فعل در آثار خود استفاده نکرده اند و نمی کنند. شاعران و نویسندگان برجسته حتی تکرار پی در پی «است» را در نوشتههای خود عیب نمیدانند و آن را به کار میبرند. همانگونه که خود ما نیز در صحبت کردن همین کار را میکنیم و هیچگاه برای جلوگیری از تکرار «است»، «میباشد» به کار نمیبریم.
ملاحظۀ سوم، در نظر داشتن دانش پاية خواننده است. به ويژه در مورد واژهها و اصطلاحهايي كه معناي آنها فقط برای خود شما روشن و بديهي است و فرض میکنید بی توجه به اینکه خوانندۀ غیر متخصص معنی آنها را نمیداند. باید از کاربرد این قبیل واژهها و اصطلاحهاي خودداري کرد. هر گاه چاره نبود، بلافاصله آنها را معني كنيد. به نمونۀ زیر، از یک تابلوی بزرگ شهرداری جنوب تهران، توجه کنید:
«تخلیه زباله در انهار موجب انسداد مدخلهای مجاری آب میگردد»؛
در پیام بالا نویسنده فرض کرده است کسانی که در جنوب شهر زباله در جوی ها میریزند معنای واژههای تخلیه، انهار، انسداد، مدخل، و مجاری را میدانند. اگر هم برخی معنی یکی دوتا را بدانند، آیا خودشان از آنها استفاده میکنند؟ آیا بهتر نیست برای رساندن پیام از همان واژه هائی استفاده کنیم که در میان مخاطبان رایج است؟
شکل ساده تر و همه فهم تر پیام بالا میتوانست چیزی شبیه این باشد:
«ریختن زباله در جوی آب باعث گرفتگی دهانه پلها میشود».
ملاحظۀ چهارم آن است كه نوشته خود را خطاب به خواننده بنويسيد. به عبارت دیگر روی سخنتان به خواننده باشد.
ترکِ رویکرد فردی، میتواند به احساس بیگانگی مخاطب با نویسنده منجر شود. به این معنی که چه بسا وی خود را مستقیماً مخاطب نویسنده نداند و از توجه و همدلیاش بکاهد. پيامهايي كه از زبان اول شخص مفرد یا جمع خطاب به دوم شخص مفرد یا جمع نوشته نشود و به اصطلاح «نويسنده و خواننده در آنها معلوم نباشد»، کمتر میتواند در برانگیزاندن خواننده موفق باشند. نوشتهای را که برای ترغیب خواننده به انجام چیزی یا ترک چیزی است، با سخنان یک خطیب مقایسه کنید که قصد او نیز ترغیب مخاطبانش است. آیا اگر آنها را مستقیما خطاب قرار دهد بهتر میتواند توجه و موافقتشان را جلب کند یا خطاب سخنانش کسانی باشند که گویی حضور ندارند؟
این نکته را با مقایسهای دیگر نیز میتوان بیان کرد: همانطور كه در تماسهاي چهره به چهره، هر گاه کسی که با شما حرف میزند، رويش را به شما نکند، حمل بر بیاعتنایی به خود میکنید، در نوشتن نيز خواننده نياز دارد كه باور كند شما به او توجه داريد و متوجه حضورش هستيد و روی سخن تان با اوست. با اينكار شما به نيازهاي مربوط به عزت نفس او پاسخ دادهايد.
بنابراين، فقط لازم نيست پيامي كه ميفرستيد روشن باشدو بلکه بايد طوري باشد كه شوق خواننده را برانگيزد تا پيام شما را بخواند و در پذیرفتن آن کمترین مقاومتی نشان دهد. در این مورد خود را جای فروشندهای (البته درستکار!) بگذارید و فکر کنید میخواهید چیزی را به کسی بفروشید. اگر شما تنها فروشندۀ آن کالا نباشید، طبعاً مشتري قادر است آن را بخرد يا نخرد. اين شما هستيد كه بايد او را به خريد ترغیب کنید.
درعینحال، ترغیب با چربزباني و چاپلوسي نه اخلاقی است و نه ضرورتاً موفق. همانطور كه فروشندگان چربزبان و چاپلوس، سوءظن مشتري را برميانگيزند، نوشتهاي نيز كه در آن تعارف و تملق زیاد به کار رفته باشد، ممكن است زننده از کار درآید.
برای حفظ رويكرد فردي كافي است هنگامي كه درباره مخاطب (= كاربر نهایی) سخن ميگویيد از ضمير دوم شخص جمع (= شما) و صیغه دوم شخص فعلها استفاده كنيد و هر گاه در مورد كتابخانه و سازمان سخن ميگویيد از ضمير اول شخص جمع (= ما) و صیغه اول شخص جمع استفاده كنيد. بدين ترتيب، طبعاً از به كار بردن فعل مجهول، خودداري خواهيد کرد؛ و نیز هیچگاه در مورد استفادهکننده، از ضمير و صیغۀ سوم شخص استفاده نکنید. مثلاً برای حفظ رویکرد فردی، نویسنده تابلوی شهرداری که ذکرش رفت، میتوانست بنویسد:
«در جوی ها زباله نریزید! این کار باعث گرفتگی دهانه پلها میشود»
وقتی نوشته خطاب به گیرنده باشد، او در مربوط بودن پیام به خود تردید نمیکند. در غیر این صورت، این احتمال وجود دارد که خود را مخاطب آن نداند و بیاعتنا از کنار آن بگذرد و طبعاً به آن عمل نکند. به تابلوی زیر در یکی از حومههای کارگری در اصفهان توجه کنید:
«توجه به مقولۀ اطلاعات نشاندهنده بلوغ ملی است»
این اعلان میخواهد به مردم منطقهای که انتظار نمیرود سواد آنها عموماً از سطح دبیرستان بالاتر باشد، بگوید که اگر اطلاعی در خصوص فعالیتهای تهدیدکنندۀ امنیت ملی داشتند، به آن سازمان اطلاع دهند؛ اما گذشته از به کار بردن دو مفهوم ناآشنای «مقولۀ اطلاعات» و «بلوغ ملی» که بسیاری معنی آنها را نمیدانند، خطاب قرار ندادن خواننده، موجب میشود که خواننده حتی اگر آن را بفهمد نداند که چه باید بکند. اين نيز بخشي از نزديك ماندن به زبان گفتاري است. اين كار را «حفظ رويكرد فردي» میخوانیم. علت توصیه به حفظ رویکرد فردی در نوشتن، بر پایۀ این فرض است که ارتباط در نهايت بین دو فرد است؛ بدین معني كه شما گرچه براي عدۀ زیادی مینویسید، اما پیام شما را هرکس خودش ميخواند.
عاقبتِ استفاده از بیان «رسمی»، ایجاد فاصله با مخاطب و غیردوستانه کردن زبان ماست. بیان «رسمی» مهمترین کاری که میکند، ایجاد فاصله با مخاطب و غیردوستانهکردن زبان ما است. زبان غیردوستانه یک نشانۀ فاصله گرفتن از مخاطب است. پس چرا ما در نوشتن برای مخاطبی که قصد خدمت به او داریم و به دنبال جذب او هستیم، طوری حرف بزنیم که او را از خود دور کنیم؟
همان طور که دستگاه گوارش انسان مجبور است چربی و قند پیچیده را به چربی و قند ساده تبدیل کند تا این دو بتوانند جذب بدن شوند، زبان به اصطلاح «رسمی» و «اداری» و «ترجمهای» نیز ذهن را مجبور به تبدیل آن به زبان ساده گفتاری میکند. تلاش ذهنی و وقتی که مخاطب برای ساده کردن پیام پیچیده ما صرف میکند، هزینهای است که ما به او تحمیل میکنیم!
توصیههای خاص براي نوشتن
شمار توصیهها بسیار است. کسانی که دوست دارند نثرشان بیپیرایه و روان شود، میتوانند دستنامههایی را که به این منظور تهیه شده است، در دسترس داشته باشند و به آن رجوع کنند. نمونههای برجستۀ این دستنامهها برای فارسینویسی، کتاب غلط ننویسیم تألیف زبانشناس و مترجم برجسته ابوالحسن نجفی و از انتشارات مرکز نشر دانشگاهی است. فرهنگ درستنویسی سخن(تهران، 1389)، «به زبان آدمیزاد نوشتة رضا بهاری، کتاب «نگارش و ویرایش» اثر احمد سمیعی گیلانی و همچنین «مبانی درستنویسی زبان معیار» نمونههای دیگر است. در این آثار ارزشمند توصیههای بسیاری مبتنی بر استدلالهای آگاهکننده و شواهد معتبر آمده است که میتواند شما را در رسا نوشتن یاری دهد. علاوه بر این، عادت دادن خود به خواندن نثرهای روان نویسندگان معاصر برای پرورش مهارت نوشتن اهمیت دارد. پس خود را به خواندن نثرهای خوب عادت دهید. به طور خاص به شما توصیه میکنیم مدخلهای مختلف فرهنگ نامه کودکان و نوجوانان شورای کتاب کودک را مکررا بخوانید تا با نثری بیشتر آشنا شوید که با زبان و ذهن عموم مردم نزدیک و در عین حال زبانی استاندارد است.
در پايان اين فصل شماري توصيه براي نوشتن فهرست شده است. با برخی از آنها را ضمن بحثهای بالا آشنا شدید. با به كار گرفتن آنها، نوشتۀ شما را در عين حفظ متانت و استحكام، به زبان گفتاري نزديك میکند و از اين رو، حتمالاً، برقراري ارتباط با خواننده را آسانتر ميکند. برای تمرین به کار بستن این توصیه ها، پیشنهاد میکنیم هرگاه چیزی نوشتید (یا نوشتههای قبلی خود را) با اين توصيهها مقايسه كنيد.
الف. توصیه ها در مورد فعلها
1)فعلهای ساده را به فعلهای مرکب ترجیح دهید
سعی نکنید برای «رسمی کردن» یا به اصطلاح امروزی «کلاس گذاشتن»، در بیان خود فعلهای ساده را رها کنید و مفهوم مورد نظر خود را با به کار بردن یک فعل مرکب بیان کنید. اگر این کار را بکنید، خواننده را از زبانی که با آن مأنوس است (=زبان گفتاری) محروم کردهاید و در راه ارتباطگیری سنگ انداختهاید. توجه داشته باشید که نویسندگان کلاسیک نیز در آثار خود فعلهای ساده را بر فعلهای مرکب ترجیح دادهاند. بخشی از فصاحت نثر آنها به همین خاطر بوده است.
فعل های ساده و جمله های کوتاه!
روزگار همیشه بر یک قرار نمیماند. روز و شب است. روشنی دارد، تاریکی دارد. پایین دارد، بالا دارد. کم دارد، بیش دارد. دیگر چیزی از زمستان باقی نمانده. تمام میشود. بهار میآید. هوا ملایم میشود. دست و دل مردم باز میشود. کار، دست میدهد. دستتنگی نمیماند. میرود. پایمان به دشت و صحرا باز میشود. بیابان خدا پر علف میشود. شیر و ماست دست میدهد. گرچه ما گوسفندی نداریم، اما دیگران که کم و بیش دارند. بالاخره نیم من دوغی هم گیر ما میآید که نانمان را تر کنیم و بخوریم. (محمود دولت آبادی.جای خالی سلوچ، تهران: نشرچشمه، 1385، صص. 128-127). |
پس به جای «خریداری کنید» بنویسید «بخرید»؛ یا به جای «شتاب کنید» بنویسید «بشتابید»؛ جای «جنگ بکنید» بنویسید «بجنگید». البته «خریداری کنید» و «شتاب کنید» و «جنگ بکنید» هیچیک غلط نیستند. در گفتار نیز به کار میروند. اما برای آسان تر شدن و کوتاه ترشدن در یک متن طولانی به کار بردن فعلهای ساده نوشته را آسانخوان تر و کوتاه تر می کند.
در زبان گفتاری نیز این گرایش به فعلهای ساده وجود دارد مثلاً فوتبالیست ها در میدان بازی برای صرفه جویی در وقت به جای اینکه بگویند شوت بزن و سوت بزن میگویند: بشوت یا بسوت. دانشجویان به جای سرچ کردن و چت کردن میگویند: بسرچ و بچت. در زبان انگلیسی ساختن فعل از اسم رواج بسیار دارد. ساختن فعل از اسم ها رواج تام دارد و موجب پویایی این زبان میشود.
2)فعلها را در آخر جمله جمع نکنیم
پیشتر گفتیم گاه لازم میشود در میان یک جمله عبارت یا جمله توضیحی وارد کنیم که خود فعل دارد. هر گاه ما جمله یا جملههای پیرو را به نحوی در جمله پایه بگنجانیم که فعل های آنها در پایان جمع شوند، فهم مطلب برای خواننده سخت میشود. این سختی به ویژه برای مخاطبان و کاربران کتابخانههای عمومی که بسیاری از آنها تحصیلات اندک دارند میتواند زحمت افزا باشد و چه بسا آنها را از ادامه خواندن بازدارد. بنابراین در درجه اول از نوشتن جملههای طولانی و داشتن جملههای پیرو متعدد بپرهیزید. هر گاه مجبور شدید، به شیوه ای که در زیر گفته میشود از جمع شدن فعل ها در آخر پیام جلوگیری کنید. ابتدا به دو مثال توجه کنید.
شکل اولیه
مثال 1. این پرسشنامه بر اساس فعالیتهایی که در حرفه کتابداری و اطلاعرسانی انجام میدهند، تهیه شده است.
مثال 2. ارزش اطلاعات در لحظه استفاده پديد میآید و بر حسب آن که تا چه ميزان آن چه كه موجود است با آن چه كه به آن نياز است، انطباق دارد، تعیین میشود.
شکل اصلاح شده:
مثال 1. این پرسشنامه بر اساس فعالیتهایی تهیه شده است، که کتابداران در حرفه کتابداری و اطلاعرسانی انجام میدهند.
مثال 2. ارزش اطلاعات در لحظه استفاده پديد میآید و بر حسب آن تعیین میشود که تا چه ميزان آن چه كه موجود است با آن چه كه به آن نياز است، انطباق دارد.
تغییری که در شکل اصلاح شده در مورد مثال اول میبینید، چسباندن فعل جمله پایه به انتهای جمله است به این ترتیب که تهیه شده است به قبل از که منتقل شده است یعنی جملۀ پایه از جملۀ پیرو جدا شده و جمله پیرو به طور کامل بعد از حرف که نوشته شده است. به این ترتیب دو جمله که یکی پایه و دیگری پیرو است، از یکدیگر تفکیک شده است و خواننده آنها را یکی پس از دیگری میخواند.
3)وجه وصفی به کار نبریم
در نوشتههای اداری و دانشگاهی اغلب جمله هایی از این قبیل میخوانیم:
- دانش آموزان به کتابخانه آمده، از آن بازدید کردند.
- دانش آموزان به کتابخانه آمده، از آن بازدید میکنند.
- دانش آموزان به کتابخانه آمده، از آن بازدید خواهندکرد.
در سه مثال بالا فعل اول به یکسان تکرار شده است در حالی که فعل جمله دوم یکی ماضی، دومی حال و سومی آینده است. منظور از وجه وصفی فعل” آمده” است. کار بردن فعل وجه وصفی یکی از مشخصههای زبان اداری است. شما را به پرهیز از آن سفارش میکنیم. استفاده از وجه وصفی، مانند بقیه مشخصههای زبان اداری، در زبان گفتاری یا”زبان آدمیزاد” رواج ندارد. مثلاً ما هیچ وقت به همکارمان نمیگوییم: من به خانه رفته، استراحت کردم. بلکه میگوییم من به خانه رفتم و ناهار خوردم.
ما برای کارهایی که اکنون یا در آینده میکنیم، فعلی مطابق با زمان انجام کار به کار می بریم. مثلاً میگوییم: من به خانه میروم و غذا میخورم. یا من به خانه خواهم رفت و غذا خواهم خورد. گذشتگان نیز پیش از آنکه نوشتن نثر منشیانه درزبان فارسی رواج یابد وبه همین ترتیب به شیوه گفتاری مینوشتند مثال بیاد ماندنی آن جمله مشهوری است که در پاسخ به آنچه که مغولان در ایران کردند در تاریخ مانده است: آمدند و کشتند و سوختند و رفتند.
در مثالی که پیشتر از ایمیل دانشجوی کتابداری نقل کردیم ، نمونه ای از سرایت این سبک نوشتن را به زبان یک دانشجو در مراودۀ روزانه اش میبینیم.
- خواهشمند است به ايميل من ارتباط برقرار نموده، چند سؤال از ايشان در خصوص كارشناسي ارشد دارم.
به کار گرفتن وجه وصفی در نثر اداری بسیار رواج دارد. اما به سختی میتوانید در نثر نویسندگان برجسته آن را ببینید. در زبان گفتاری نیز به کار نمیرود. اگر کسی آن را به کار ببرد، شنونده به احتمال زیاد شگفتزده میشود. عیب به کار بردن وجه وصفی آنست که زمان این فعل بعد از خواندن تمام جمله معلوم میشود؛ زیرا وجه وصفی را برای تمام کارهایی که در گذشته، حال و آینده انجام شده، میشود و خواهد شد به کار میبرند! درحالیکه در زبان سالم گفتاری ما این کار را نمیکنیم و زمان فعل این نوع جمله را یکسان نگه میداریم؛ مثلاً به جای مثالهای بالا میگوییم:
- خواهشمند است با ايميل من ارتباط برقرار کنند از آنها در خصوص كارشناسي ارشد چند سؤال دارم.
و بهتر از آن:
- خواهشمند است به من ايميل بزنید. از شما در خصوص كارشناسي ارشد چند سؤال دارم.
دو مثال واقعی دیگر:
- پدیدۀ انتشار یک فرآیند خطی نبوده بلکه ارتباط نزدیک و همکاری متقابلی بین سه عامل وجود دارد.
- از میراث فرهنگی خود مطلع بوده و از آن بهره ببریم.
- مسافرین محترم، حرکت قطار از ایستگاه صادقیه به صورت تندرو بوده و فقط در ایستگاههای کرج و گلشهر توقف میکند.
به جای آن میتوانیم بنویسیم:
- پدیدۀ انتشار یک فرآیند خطی نیست، بلکه ارتباط نزدیک و همکاری متقابلی بین سه عامل وجود دارد.
- از میراث فرهنگی خود مطلع باشیم و از آن بهره ببریم
- مسافران محترم قطاری که هماکنون ایستگاه را ترک میکند، تندرو است و فقط در ایستگاههای کرج و گلشهر میایستد.
4)فعل را بیقرینه حذف نکنید
برای پرهیز از تکرار فعل در دو جمله مستقل که پشت سر هم میآیند، میتوان اولی را به قرینۀ دومی حذف کرد. اما نویسندگان نثرهای اداری یادشان میرود که این حذف باید برای فعل واحد صورت گیرد، نه دو فعل متفاوت. در مثالهای واقعی زیر، نویسنده این نکته را فراموش کرده است:
- مثال 1. پاسخ مناسب را از پرسشنامه انتخاب و در جای مناسب علامت بزنند.
- مثال 2. نیروها در این رویداد درگیر و سپس به پایگاه خود بازگشتند.
- مثال 3. کالا را تأمین و به مصرفکنندگان تحویل دادند.
توجه داشته باشید: زمانی میتوانید فعلی را حذف کنید که در انتهای جمله عین آن آمده باشد (معنی «حذف به قرینه» همین است). در غیر این صورت، باز همانطور که در زبان سالم گفتاری عمل میکنید، آن را حذف نکنید:
- مثال 1. پاسخ مناسب را از پرسشنامه انتخاب کنند و در جای مناسب علامت بزنند.
- مثال 2. نیروها در این رویداد درگیر شدند و سپس به پایگاه خود بازگشتند.
- مثال 4. کالا را تأمین کردند و به مصرفکنندگان تحویل دادند.
5)تا جائی که می توانید فعل مجهول به کار نبرید
فقط زمانی از فعل مجهول استفاده کنید که فاعل نامعلوم و ناشناس باشد. . اما در آنجا نیز توصیه میشود آن را کمتر به کار ببرید. به کار بردن فعل مجهول در نوشتههای علمی و مقالات بیشتر پذیرفتنی است، آن هم تا حد بسیار محدود. متأسفانه به تقلید از نثر علمی انگلیسی، برخی نویسندگان تازهکار و دانشجویان نیز به افراط و به صورت غیرِ لازم فعل مجهول به کار می برند.
در نوشتههایی که برای راهنمایی کاربران مینویسید، بسیار بهتر است فعل مجهول به کار نبرید. فایده اش آن است که با فعل معلوم می توان خطاب به خواننده نوشت. مثلاً به جای «از مراجعان محترم به این کتابخانه درخواست میشود …» می توانید بنویسید «از شما مراجعان محترم درخواست میکنیم…».
به کار بردن مکرر فعل مجهول در نوشتهها موجب میشود که خواننده سررشتة کلام را گم کند و نداند که چه کسی دارد خطاب به چه کسی سخن میگوید. به ویژه هنگامی که مخاطب کمسواد باشد یا زبان ما را به خوبی نداند. فراموش نکنید خواننده در نهایت باید نوشتۀ شما را به زبان گفتاری مأنوس خود «ترجمه» کند. با نزدیک کردن زبان خود به زبان او، این زحمت را از دوشش بردارید. به جای:
- مثال 1. جستجوهای انجام گرفته در پایگاههای اطلاعاتی از سوی نگارنده نشان داد؛
- مثال 2. در پژوهش حاضر به بررسی زیرساختها پرداخته میشود؛
بنویسید:
- مثال 1. جستجوهای نگارنده در پایگاههای اطلاعاتی نشان داد؛
- مثال 2. پژوهش حاضر به بررسی زیرساختها میپردازد.
اساساً در زبان فارسی، هم فارسی زبانان، هم در گذشته و هم در گفتاری امروزی، به کار بردن فعل مجهول رایج نیست و به جای آن از فعل معلوم سوم شخص جمع استفاده میکنیم. همه ما با آغازهایی نظیر «آوردهاند که…»، «گویند که…» در نثر و نظم پارسی کهن آشناییم. در این نمونهها نمیبینیم بنویسند «آورده شده است که…» یا «گفته میشود که…». در فارسی گفتاری نیز وقتی فاعل برایمان شناخته نیست یا اهمیت ندارد، فعل معلوم به کار میبریم: «میگویند سیل آمده…»، «میگویند طلا گران شده». نمیگوییم «گفته میشود سیل آمده»، «گفته میشود طلا گران شده».
6)از به کار بردن «میباشد» و «میباشند» به جای «است» و «هست» بپرهیزیم
به جرات میتوان گفت که هیچ کلمه ای به اندازۀ میباشد، میباشند، نمیباشد، نمیباشند نشانۀ زبان اداری نیست. بی هیچ ضرورتی در نوشتههای اداری این فعل را به جای “است و هست و نیست و نیستند، اند” به تکرار به کار میبرند و آن را نشانۀ رسمی نویسی تلقی میکنند. اندک کسانی که در گفتار نیز این فعل را به کار میبرند از آن تنها در موقعیت هایی استفاده میکنند که فکر میکنند رسمی است و باید “سواددار” بودن خود را نمایش دهند. اما به کار بردن همین فعل در موقعیتهای عادی زندگی و مکالمههای معمولی کاری تصنعی تلقی میشود و موجب تعجب شنونده است. نمونه ای از این نثر را از سایت دانشگاه اصفهان نقل میکنم:
- در صورتيکه اساتيد عضو هيات علمي دانشگاه اصفهان نمي باشند آدرس و شماره تلفن آنها ذيلاً قيد گردد.
جمله بالا را میشود اینطور هم نوشت:
- در صورتي که استادان عضو هيات علمي دانشگاه اصفهان نيستند، نشانی و شماره تلفن خود را در زير بنويسيد..
برخی فکر میکنند که برای پرهیز از تکرارِ است در جملات پشت سر هم بهتر است یک در میان از است و میباشد استفاده کنند. در حالیکه نه در زبان گفتاری و نه در نوشتههای کلاسیک تکرار است عیب نیست (نگاه کنید به مدخل «است» در غلط ننویسیم). به کار بردن فعلِ “می باشد” و شکلهای دیگر آن در نوشتههای خطاب به کاربران ، یک گام شما را از همنوایی با ذهن و زبان مردم دور میکند. پس:
ننویسید:
بنویسید
ننویسید
بنویسید
ننویسید
بنویسید
|
رضا بهاری در بخشی از کتاب «به زبان آدمیزاد» – که پیشتر به آن اشاره شد – برای نشان دادن بیضرر بودن استفاده از «است» در مثالی ساده مینویسد:
اسب حیوان نجیبی است. نسبتاً باهوش است. احتمالاً خوشاندامترین جانور روی زمین است. دوندهای سریع است. قدرتمند است. بارکشی پرطاقت است. یکی از معروفترین اسبهای ادبیات فارسی، رخشِ رستم است…
. همانطور که در این چند جمله میبینید کلمة «است» چندین بار، پیدرپی، نوشته شده، بیآنکه به معنا یا زیبایی متن آسیب بزند. بنابراین، شما هم نگران نباشید و از «است» هر جا که لازم است، استفاده کنید.
7)فعل «نمودن» به جای «کردن» و «انجام دادن» به کار نبرید!
یکی دیگر از مشخصههای رایج زبان اداری و نگارش علمیِ میانمایه، به کار بردن «نمودن» به جای «کردن» (مثلاً: نمایند و نمایید به جای کنند و کنید) یا «انجام دادن»؛ «گشتن» و «گرديدن» به جاى «شدن» کم و بیش در همه جا، است. درحالیکه ما در زبان بیتکلف گفتاری خود تقریباً هیچگاه از فعلهای «نمودن»، «گشتن» و «گردیدن». استفاده از این فعل ها نیز در سخن گفتن معمولی موجب شگفتی مخاطب میشود. قبول ندارید، امتحان کنید!
«نمودن» در زبان فارسی به معنای نمایش دادن یا نشان دادن است. در شعر فارسی این فعل را تنها در معنای نمایش دادن میتوان دید:
ما چنینیم که نمودیم، دگر ایشان دانند (حافظ)
دیدار مینمایی و پرهیز میکنی (حافظ)
اراداتی بنما تا سعادتی ببری (حافظ)
ب. توصیه ها در مورد اسمها
1) پرهیز از به کار بردن نالازم واژه ها، ترکیب ها و نشانههای نامأنوس عربی
واژههای عربی در فارسی میراثی بس ارزشمند است. واژههای عربی غنای عظیمی به زبان فارسی بخشیده است و بدون این میراث، سخن گفتن به فارسی ناممکن و یا مضحک میشود. با این وجود به کار بردن واژه ها و ترکیبهای عربی هر جا که ضروری نباشد متکلفانه، فضل فروشانه و تحت تاثیر سنت نثر دیوانی و اداری است. زشتی کاربرد غیر لازم واژه ها و ترکیب ها ی نامانوس عربی برای کاربران کتابخانه ها که عمدتاً مردم عادی و دانشجویان کارشناسی و کارشناسی ارشد هستند در درجه نخست موجب فاصله گیری و واهمة آنها از کتابخانه و در درجۀ دوم می تواند موجب بدفهمی شود. بنابراین از به کار بردن واژههای عربی که معادل فارسی دارند خودداری کنید. مثلاً به جای واژه خریدن از واژه ابتیاع استفاده نکنید؛ یا انقضای مدت عضویت به جای پایان یافتن مدت عضویت، عنداللزوم به جای در صورت لزوم، عندالمطالبه به جای درصورت درخواست به کار نبرید؛ یا از “لذا به جای از این رو و به این خاطر به کار نبریم.
ما در زبان فارسی دو علامت« ها» و «ان» برای جمع بستن اسم به کار میبریم این دو،. بسته به عرف هم برای جانداران به کار میروند و هم برای غیرجانداران. مثلاً میتوانیم بگوییم: کتاب ها ،آدم ها، حیوان ها، شخص ها، دانشمندها، گل ها. پسوند « ان» برای جانداران به کار میرود مانند گیاهان، جانوران، روحانیان ، استادان، مهندسان. این شیوه جمع بستن برای انسان ها رسمی تر است و توصیه میکنیم در نوشتههای مورد نیاز کتابخانه از آن استفاده کنید. اما در برخی موارد ان برای جمع بستن انسان ها ممکن نیست مثلاً نمیتوانیم بنویسیم: انسانان و گاهی هم بیش از حد قدیمی و ادبی است مانند جمع بستن کلمۀ آدم به صورت آدمیان .
اما یکی از علائم اداری نویسی و تفاخر، جمع بستن با علامتهای جمع عربی (یون ، ین) است مانند روحانیون به جای روحانیان، مهندسین به جای مهندسان، مدرسین به جای مدرسان، شیادین به جای شیادان، مراجعین به جای مراجعان است.
اما از همه اینها نامناسب تر به کار بردن جمع شکسته یا مکسر عربی برای کلمات فارسی است. این نیز نوعی فخر فروشی رایج میان منشیان و دیوانیان در سدههای گذشته بوده که به نثر اداری امروزه به ارث رسیده است. نیز نوعی علامت عربی دانی و عالم نمایی بوده است.. امروزه نیز نمونۀ رایج آن به کار بردن ترکیب هایی مثل اساتید و اطباء، به جای استادان و پزشکان است. توصیه ما آنست که از این گونه فضل فروشی ها و گونههای دیگری که بعداً به آنها خواهیم پرداخت در نوشتن برای کاربران کتابخانه بپرهیزید.
ج. توصیه ها در مورد حرف ها
1) حرف “را”
”را“ی نا لازم را حذف کنید:
- درختان سبز و گلهای قرمز منظره چشم نوازی را پدید آورده اند.
- یکی از تحقیقات اولیه پرسشنامه ای را به پرستاران یک بیمارستان داد .
- سمت چپ محوطه چمن کاری شده ای که داخل آن درخت و گلکاری شده است را میبینم.
می توان نوشت:
- درختان سبز و گلهای قرمز منظره چشم نوازی پدید آورده اند.
- یکی از تحقیقات اولیه پرسشنامه ای به پرستاران یک بیمارستان داد .
- در سمت چپ، محوطه چمن کاری شده ای میبینم که در آن درخت و گل کاشته اند
2) چسباندن” را” به مفعول:
“را“ علامت مفعول بی واسطه است برای راحت خوانی لازم است آن را بلافاصله بعد از مفعول بیاورید. اگر در نوشته خود از جمله پیرو یا معترضه استفاده میکنید آن را قبل از جمله معترضه بیاورید مثلاً به جای:
- کتابی که امانت گرفته اید را به موقع برگردانید.
بنویسید:
- کتابی راکه امانت گرفته اید، به موقع برگردانید.
به جای:
- سمت چپ محوطه چمن کاری شده ای که داخل آن درخت و گلکاری شده است را میبینم
- در سمت چپ، محوطه چمن کاری شده ای را میبینم که در آن درخت و گل کاشته اند.
3)در مورد حرف “که“:
اخیراً بسیار مشاهده میکنیم حرف ربط «که» به جای”و” یا به جای “نقطه” بین دو جمله مستقل به کار میرود .مثلاً:
- جبهة كم فشار از سمت خاور مى آيد كه اين امر موجب باران خواهد شد“
جمله “این امر موجب باران خواهد شد” جمله پیرو یا معترضه نیست بنابراین “که” نیاز ندارد در اینجا یک نقطه مناسب است. بنویسید:
- جبهة كم فشار از سمت خاور مى آيد. اين امر موجب باران خواهد شد.
یک مثال دیگر.:
- مراسم کتابخوانی برای کودکان هفته گذشته در کتابخانه برگزار شد که تعداد زیادی در آن شرکت کردند.
بنویسید:
- مراسم کتابخوانی برای کودکان هفته گذشته در کتابخانه برگزار شد و تعداد زیادی در آن شرکت کردند.
4)یکی از حروف بی دلیل عزیز در نثر اداری واژههای «جهت» به جای «برای» و یا «به منظور» است که به افراط از آن استفاده میشود.این نیز از واژه هایی است که کمتر کسی در زبان گفتاری به کار میبرد. اما در نامههای اداری و در محیطهای اداری به افراط آن را به کار میبرند و باید از شمار متکلفانه نویسی به حساب بیاید. مثلا:
- جهت دریافت کارت خود به میز امانت مراجعه نمائید!
- این صندلی ها جهت استفادة کودکان میباشد.
بنویسید:
- برای دریافت کارت خود به میز امانت مراجعه کنید!
- این صندلی ها برای استفادة کودکان است.
5)“به طور“ و “به صورت“ برای ساختن قید- یعنی توصیف فعل – در نوشتههای مترجمان و نویسندگان کم مهارت زیاد به کار میرود. مثلاً مینویسند: «به طور یکسان» یا «به طور ناگهانی»، «به صورت آشکار» و مانند اینها. چنین قید سازی هایی با حذف طور و صورت هم میتواند انجام شود. به جای آن بنویسید: «به یکسان» ، «به ناگهان»، «آشکارا» که هم باعث کوتاه شدن نوشته و هم با حذف یک کلمه زاید، آسانتر خوانده میشود.
نویسندگان و مترجمان ناشیتر این ترکیبها را بر سر کلماتی که خود قید هستند نیز اضافه میکنند. مثلاً مینویسند به طور روزمره ،به صورت ناگهانی، به صورت استادانه، به صورت موشکافانه، به طور جداگانه، به طور یکسان!. در حالی که روزمره، ناگهانی، استادانه ، موشکافانه، جداگانه، به یکسان خودشان قید هستند.
6) در رابطه با را همیشه به جاى دربارة، در مورد، و راجع به به کار نبريد.
گرچه به کار بردن در رابطه با در اثر ترجمه در بین فارسی زبانان رواج یافته است اما اکتفا کردن به آن و به کار نبردن معادلهای دیگری مانند راجع به ،دربارۀ، در مورد تنها نشان دهنده فقر دامنه لغات نویسنده است. مثلا:
- برای اطلاع در رابطه با برنامههای تابستانی کتابخانه
بنویسید:
- برای اطلاع دربارة/درمورد/ از برنامههای تابستانی کتابخانه
7)با توجه به را در معناى براساس، به سببِ، و به مناسبتِ، نظر به، به كار نبريد: این ترکیب را نویسنگاه دانشگاهی کم مایه به افراط برای بیان ترکیبهای رساتری مانند براساس، به سبب، به خاطر، به علت، به مناسبتِ، نظر به در فارسی وجود دارد، که اتفاقاً هر گاه بخواهیم رابطه علت و معلولی بین دو چیز برقرار کنیم ترکیبهای اخیر بهتر اند زیرا با توجه به را بطه علت و معلولی را نمیرساند. مثلاً ننویسید:
- با توجه به کمبود بودجه از خرید مجلات معذوریم.
بنویسید
- به سبب کمبود بودجه از خرید مجلات معذوریم
8) پرهیز از به کار بردن ترکیب ها و عبارتهای ناصحیح و نالازم یکی از عادتهای نامطلوب در نوشتن بکاربردن ترکیب ها و عباراتی است که به اصطلاح بار اطلاعاتی ندارند. یعنی به خواننده هیچ اطلاعی اضافه نمیکند. در گفتارهای رادیو و تلویزیون به گمان اینکه ذهن شنونده را برای شنیدن خبر آماده میکند، این ترکیبها فراوان شنیده میشود. اما بدون آنها هم شنونده پیام را دریافت میکند. وجود این ترکیبات و عبارات «حشو» حساب میشود. مانند: «لازم به تذکر است که»، یا «در این راستا»، «این درحالی است که» و از این قبیل.
بعضی وقت ها هم صفت ها و قیدها بیتناسب به کار میروند. . مثلا مینویسند: «حجم گسترده» در حالیکه حجم حتما دارای سه بعد است و صفت گسترده را برای چیزی بکار میبریم که دارای دو بعد باشد. مثل چیزی که سه بعد دارد با صفت هایی مانند «عظیم» و یا بهتر از آن« انبوه» جانشین خوبی است: مانند انبوهی کتاب.
9) از “نسبت به” به جای حروف دیگر استفاده نکنید
ننویسید: مدیران و دست اندرکاران را نسبت به برخی جنبههای فردی و سازمانیِ تغییر آگاه میسازد
بنویسید: مدیران و دست اندرکاران تغییر را از برخی جنبههای فردی و سازمانیِ تغییر آگاه میسازد.
ننویسید: بی احترامی نسبت به کارکنان کتابخانه ممنوع است
بنویسید: بی احترامی به کارکنان کتابخانه ممنوع است
10)از «عدم» استفاده نکنید
تامل بر معنيِ ترکیب غریب «عدم وجود» – كه از قضا خيلي هم در متون علمي فراوان به کار میرود – مضحک بودن آن را آشکار میکند: عدم يعني نيستي، وجود يعني هستي. معنی “عدم وجود” مي شود: «نيستيِ هستي» يا «نبودِ بود»! پس کافی است بگوییم و بنویسیم «نبود» یا «فقدان»[11].
11)پرهیز از به کار بردن ترکیب ها و عبارتهای ناصحیح و نالازم
یکی از عادتهای نامطلوب، به کاربردن ترکیب ها و عبارت هائی است که به خواننده هیچ اطلاعی اضافه نمیکنند. در گفتارهای رادیو و تلویزیون به گمان اینکه ذهن شنونده را برای شنیدن خبر آماده کنند از این عبارتهای نالازم استفاده میکنند. در حالی که بدون آنها هم شنونده پیام را دریافت میکند. مانند
- لازم به یادآوری است که
- گفتنی است،
- در این راستا،
- این درحالی است که،
- لازم به گفتن است (اگر لازم نبودکه اصلا نمیگفتی! حالا که گفته ای دیگر لازم نیست به لزومش هم اشاره کنی!)
نثر شیوا نثری است که به گفتار نزدیک باشد، بیآنکه از پیامهای متن بکاهد و آن را پیشپا افتاده کند؛ نثری که آگاهیرسان و در عین حال، ساده و روان باشد. روانی و زیباییِ زبان در سادگی و پاکیزگی است. |
9 جمله برای تمرین سادهنویسی از کتاب به زبان آدمیزاد نوشتة رضا بهاری نقل میکنیم. در هر جمله ابتدا شکل “اداری“ و سپس شکل ساده و ویرایش شدة آن را میبینید:
1. نیمی از ارائهدهندگان مقالات کنفرانسی که امسال برگزار میشود را اعضای هیئت علمی تشکیل میدهند. بنویسید: نیمی از نویسندگان مقالههای کنفراس امسال عضو هیئت علمی هستند. 2. متاسفانه اکثریت دانشگاهیان نسبت به تحولات جدید آموزش عالی از تلقی درستی برخوردار نمیباشند. بنویسید: متاسفانه اکثر دانشگاهیان از تحولات جدید آموزش عالی تلقی درستی ندارند. 3. در سالهای دهة گذشته شاهد مهاجرت تعداد زیادی از بهترین فارغالتحصیلان ما به کشورهای غربی بود. بنویسید: در چند دهة گذشته تعداد زیادی از بهترین فارغالتحصیلان ما به کشورهای غربی مهاجرت کردند. 4. این دانشگاه اخیراً جهت اعزام دانشجو قراردادی را امضاء نموده و در راستای مبادلة استاد مذاکراتی را انجام داده است. بنویسید: این دانشگاه به تازگی برای اعزام دانشجو قراردادی بسته است و برای مبادلة استاد نیز مذاکرههایی کرده است. 5. این دفتر موظف گردید تا همه ساله لیست مجلات علمی دارای اعتبار را تهیه و در اختیار دانشگاهها و سایر موسسات قرار دهد. بنویسید: این دفتر موظف شد هر سال فهرست مجلههای علمی معتبر را تهیه کند و برای دانشگاهها و سایر موسسهها بفرستد. 6. مراکز تحقیقاتی باید منافع کوتاه مدت را نادیده گرفته و در راستای برنامه سوم منافع بلند مدت را مورد عنایت قرار دهند. بنویسید: مراکز تحقیقاتی باید منافع کوتاه مدت را نادیده بگیرند و در برنامه سوم به منافع بلند توجه کنند. 7. در حال حاضر با توجه به میزان بالای هزینههای چاپ و کاغذ امکان کاهش قیمت نشریات این موسسه مقدور نمیباشد. بنویسید: در حال حاضر به دلیل گرانی هزینههای چاپ و کاغذ کاهش قیمت نشریههای این موسسه میسر نیست. 8. مبنای هر نظریه جدیدی در این رابطه میبایست بر اساس آزمایشهایی که نتایج آنها قبلاً به تایید رسیده است باشد. بنویسید: مبنای هر نظریه جدید در این زمینه باید بر اساس آزمایشهای معتبر باشد. 9. از سوی انجمن اولیاء و مربیان موفقیت تیم المپیاد ایران تبریک و تهنیت گفته شد. بنویسید: انجمن اولیاء و مربیان موفقیت تیم المپیاد ایران را تبریک و تهنیت گفت. |
1,871
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.